زمستان بی باران و پر ویروس!

سلام به فاطمه گلی مامان و همه دوستان،امسال اینقدر بارندگی ها کم شده که جدای کم آبی ویروس ها حسابی دارن جولان میدن و کوچیک و بزرگ مبتلا شدن به انواع و اقسام مریضیها نمونش خوشگل خانوم ما که به خاطر سرماخوردگی مجددا راهی بیمارستان شد!این سری تموم بخش پر بود از بچه ها با عفونت ریه

وقتی دکتر بهم گفت بچتو بستری کن دلم ریخت در عرض یکی دو ماه دوبار دخملکم باید بستری میشدوقتی عکس سینشو برداشتیم گفتن دکتر گفت که عفونت ریه زیاده و موندگار شدیم. یه دو روز سه روز بود که اصلا لب به غذا نمیزد حتی بیسکوییت تردک که خیلی دوست داشت. شب اول تو یه اتاق بودیم که تخت کوچولو داشت اونشب خیلی اذیت شدم دو تا کوچولو بودن با عفونت ریه تا صبح انگار بیدار بودیم.

"فاطمه خانوم!یه خانومه کنارمون بود که از اون شعر «دست دستی صداش میاد صدای کفش پاش میاد فردا فردا باباش میاد» رو یاد گرفتم هر وقت که خانم برات میخوند و سرش رو تکون میاد تشویق میشدی کیک (حلقه ای) بخوری الانم هنوز یادت موقعه غذا دوست داری برات بخونم و خودتو تکون بدی. "

روز بعد اتاقم رو عوض کردم و تو اتاقی رفتم که مبینا خانوم و یه آقا پسر دیگه که 4 سالشون بود بستری بودن با اوناهم دوست شدیم. اونا هم بد غذا بودن.

"خیلی خیلی خسته کننده بود مدام بهونه میگرفتی موقع دارو گرفتن مخصوصا داروی تنفسی خودتو از گریه میکشتی، مدام میخواستی بیای پایین و تاتا کنی! اونجا بود که کلمه «پایین» و «تاتا» یاد گرفتی عسلکم. عکس و فیلمشم دارم بعدا ببین گلم."

خلاصه دکتر که فرداش اومد و دید بهتره و اذیت میکنه مرخصمون کرد بعد از چند روز رفتم یزد دکتر «آ» وقتی عکس ریه دخترم رو دید گفت اصلا عفونت نداشته!!!! بیخود بستری کردن و فقط صبر لازم بوده و با چند تا دارو تا خوب بشه. هنوزم نمیدونم تشخیص کی درست بود ولی دخترکم تا چند شب سرفش دوباره شروع شد و مامانی در ادامه طبق معمول به این ویروس مبتلا گردید...