فاطمه گلی آخ شده
فاطمه گلی آخ شده سلام دوستان
سلام شیرین عسل مامان، چند وقتیه مامان فرصت نکرده ازت بنویسه
علت اصلیش مریضی کوچولوی مامانه، مدتی یه ویروس اومده که گلاب روتون کوچولوها .... میشن، دخمل ما هم این ویروسو گرفت و دقیقا یک هفته درگیرش بودیم، شب دوم تب شدیدی داشت و تا صبح پاشوره میکردم مجبور شدیم تو دوسه روز ، چهار، پنج بار بریمش دکتر هرچه هم میگفتم اگه لازمه بستریش کنیم اورژانس میگفت نه آخه تو تعطیلی افتاده بود. تا اینکه بردیمش پیش متخصص (خانم دکتر زعیمیان) که گفتن کوچولو باید بستری بشه چون آب بدنش کم شده و بسیار ضعیف شده. صبح بردیم بستریش کردیم یه اتاق خصوصی گرفتیم که راحت باشه، اما چشتون روز بد نبینه اینقدر ملوسک مامان گریه میکرد (مخصوصا موقع رگ گیری که ما رو بیرون میکردن)
که پرستارا جرئت نمیکردن بیان داخل اتاق چون تا میدیدشون جیغ میزد و گریه میکرد. خلاصه کوچولوی ما بیحال و رنجور بود و تو یه روز یه بسته مای بی بی تموم کرد!!!
همزمان با فاطمه خانوم محمد طه پسر دایی هم بستری شد! الهی بگردم نفس نداشت گریه کنه
فاطمه گلی هم اینقدر گریه کرده بود که چشماش پف کرده بود و زیرش بنفش شده بود! بنابراین بابایی بعد از ملاقاتی نرفت و شب رو پیشمون موند.
خلاصه فرداش دکتر اومد و دید آزمایشات خوبه و اینکه دخملی خیلی گریه میکنه مرخصمون کرد.
اما چشتون روز بد نبینه فرداش خودم مبتلی شدم با دل درد شدید اون موقع بود که فهمیدم عزیزکم چه ضجری کشیده.
و اینکه اون موقع بود که فهمیدم سلامتی چه نعمت بزرگیه و برای همه بچه های مریض، خصوصا اونایی که بیماری های خاص دارند و مدام پدر و مادرشون رنجشون میبینن و توی راه روهای بیمارستان سردرگم هستن دعا کردم.
