فاطمه خانم در یک سال و ده ماهگی
این روزا فاطمه خانم داره انگار یه مرحله مهم از شخصیتش شکل میگیره البته شاید اشتباه میکنم شاید شرایط محیطی هم بعضی از رفتارهاشو رقم میزنه.
تغییر بزرگی که کرده با افزایش دامنه لغاتی که به کار میبره، قدرت تحلیل و تصمیم گری و انتخابش بیشتر شده
انتخاب لباس برای خودش و ما، اینکه خونه کی بریم ، اینکه کی یه کاری براش انجام بده (البته همش منو انتخاب میکنه برای بشین و پا و خدتمگزاری!) و ...
مثلا اگر عزیزجون رو صبح در حالت نیمه بیداری صبح خونه خودمون ببینه میفهمه که من قرار برم و جیغ میکشه و یا اینکه من حق ندارم روسری سرم باشه چون تحلیل میکنه میخوام برم بیرون و میترسه اونو نبرم
دختر گلم الان شبا دوست داره براش قصه بگم یا براش کتاب بخونم. عکس العمل هاش خیلی جالبه مثلا قصه چوپان دروغ گو براش چند دفعه گفته بودم، وقتی رسیدم به این قسمت که «چوپان رفت سر تپه و داد زد...» یهو فاطمه خانم گفت «مدم، مدم» یعنی مردم مردم ، خیلی ذوق زده شدم. یا اگه قصه حسنی بگم اونم شروع میکنه میگه «حموم، آب »و دست میکشه روس سرش، قصه بز بزقندی رو که بگم اونم شروع میکنه به توضیح دادنای نامفهوم و وسط گاهی اسم ببیی رو به زبون میاره و کلی حرکت با دستش انجام میده
کلیپایی که تو گوشی هست یا تلوزیون رو ببینه به عکساش توجه میکنم و اسمشون رو میگه و گاهی طلب میکنه «قربون چشم های بادومیش بشم، بادوم طلب میکنه» آخر بعضی شعر ها میگه. کلیپ زی زی گولو پسرخاله رو دیده گوشی رو میاره میگه «زی زی» و صحبتا و شعرهاشونو بلغور میکنه میخونه ، وقتی ادای کلاه قرمزی رو درمیاره میگه «مقشق» و «خوفه» خیلی خوردنی میشه
خودکار و دفتر رو قشنگ تو دستاش میگیره و شکلای قشنگی رو خط خطی میکنه البته تمام دیوارای خونه رو هم مزین کرده!
دخملی مامان همش دوست داره چادر سرش باشه و عروسکش رو بغل کنه و به اون شیر میده ؛ قربون خانمی برررم من البته از موقعی که رفتیم مشهد و اونجا شلوغ بده خیلی حساس شده که کسی بهش نخوره کسی بهش اخم نکنه و غریبه ای نگاه هم حتی بهش نکنه در این صورت عصبانی میشه و جیغ و ویغ میکنه
اینجاس که هی به ما چغولی میکنه و با دستش طرف رو نشون میده و میگه «این این» و ما باید اونو اصلاحا با دستمون تق کنیم! اگر انجام ندیم خودش این کارو میکنه، به هر حال هر بچه ای هرجوریه، اما در کنار تموم سختیا واقعا دوران شیرینیه