فاطمه خانمفاطمه خانم، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 1 روز سن داره
پیوند مقدس ما پیوند مقدس ما ، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 15 روز سن داره

فاطمه خانوم هدیه الهی

فاطمه خانوم کبوتر حرم امام رضا (کنیز امام رضا)

از طرف سرکار بابایی اسم نویسی میکردن برای سفر مشهد ما هم اسم نوشتیم. وقتی نتیجه مشخص شد بابایی بهم پیام داد: «شاهان کم الطفات به حال گدا کنند» و اینکه قسمت ما نشده. ناراحت شدم آخه هر روز موجودی بلیط قطار، پیش بینی هوا شناسی و .. چک میکردم که اگر قرار شد 23 فروردین بریم شرایط رو بدونم. تا اینکه روز بیست دوم بابایی از سر کار زنگ زد و گفت یکی از همکارش انصراف داده و ما میتونیم بریم. منم خیلی خوشحال شدم خونه بابابزرگ بودم قرار شد اوناهم با ما بیان سریع بلیط قطار رو اینترنتی خریدم و شروع کردم به انجام کارای پیش از سفر. آخه فقط یک روز وقت داشتیم. بالاخره ساعت 7 بعداز ظهر 23 فروردین 94 فاطمه خانوم برای اولین بار به مقصد مشهد الرضا سو...
1 ارديبهشت 1394

نوروز 94

سلام به همه دوستان و به فاطمه خانوم گلم سال نو هم با تاخیر مبارک راستش یادم رفته بود بیام و برای عید مطلب بذارم امسال اولین نوروزی بود که فاطمه خانوم به صورت عینی در جمع خانواده ما بود  از اونجایی که سال تحویل نصف شب بود نشد که بریم امامزاده شرمون (امامزاده عبدالله ابن موسی ابن جعفر) بنابراین بعد از پهن کردن سفره هفت سین و نوشتن هفت سین قرآنی خوابیدیم. نیمه شب که بود فاطمه خانوم برای خوردن شیر بیدار شد. بعد از شیر دادن نگاه به ساعت انداختم دیدم ساعت 2:20 است یعنی موقع سال تحویل خانومی در حال شیر خوردن بود!!  انشالله تا آخر سال خوب غذا بخوری عسل مامان   امسال بابابزرگها، عزیزجون، عمه، عموها، دایی و ... به دختر گلم عیدی دا...
1 ارديبهشت 1394

اولین خرید عید برای فاطمه خانوم

امسال منتظر نوروزی هستیم که اولین بار حضور دخترمون رو کاملا کنارمون حس میکنیم بنابراین خیلی ذوق دارم. با اینکه عزیزجون زحمت زیادی برای خرید سیمونی کشیدن بعضی لباسای این فصل دخترم براش بزرگه و ما از نمایشگاه بهاره دو لباس خوشگل و شلوار جورابی و جوراب عروسکی و روسری براش خریدم (یادت باشه لباس لی و لباس دامن چین چینی قرمز)  وای منتظرم روز عید بشه و لباسای خوشگل دخترم رو با سلامتی تنش کنم انشاالله   ...
21 اسفند 1393

فاطمه خانوم کچل میشود!

خب این مطلب رو اصلا نمیشد ازش گذشت چون جزو خاطرات باحال از فاطمه خانومه! قرار بود طبق دستورات دینی تو 7 روزگی سر خانوم خوشگل بتراشیم که با توجه به اینکه افتادن ناف (الهی بگردم اینم خیلی خاطره به یاد موندنی بود) تا 13 روزگی طو کشید و گریه های خانوم هم زیاد با مخالفت بزرگترها روبه رو شدیم و چون کار از کار گذشته بود بیخیال شدیم. تو 5 ماهگی موهای فاطمه خانوم شدیدا ریزش داشت به طوریکه هر وقت کلاهش رو بر میداشتم پر از مو بود!! دیگه کم کم موهای دخترم جایگزین شده بود و بلند به خاطر کلاه سرش مرتب عرق میکرد و موهاش بهم میچسبید برای همین با برس نرم روزی چند بار شونه میزدیم (آخی خیلی خانومی دوست داشت). اما بعد ازظهر 14 اسفند من و بابایی وقتی بعد ا...
21 اسفند 1393

انتظار دندون در آوردن

خب گفته بودم که فاطمه خانوم چقدر وحشتناک گریه میکرد بنابراین ما از دوماهگی بنا رو گذاشتیم بر اینکه خانوم میخوان زودتر از هم سن و سالاشون دندون درارن! چون از دهنش آب میومد بله! یعنی الان 5 ماهه منتظریم  یه هفته ای میشه که گلاب برتون اس ... هم شده و دیگه در و دیوارم میخواد به لثه هاش بگیره آخییی الهی مامان قربونش بره. شبا هم که هر یه ساعت بیدار میشه جیغ میکشه و گریه میکنه دختر گلم مامان بیصبرانه منتظر شکفتن دندونای صدفی کچولوت هست ...
21 اسفند 1393

تاخیر زیاد!!!

سلام به همه دوستان و به دختر گل و نازم فاطمه خانومی! از آخرین پستم 5 مااااه میگذره! و این خودش نشون میده که دختر گل گلاب من چقدر کار داشته که مامان فرصت نوشتن نداشته یعنی اصلا مغزم برای نوشتن هم کار نمیکرد خب حالا که اومدم سرکار وقتی میرم خونه کلی کار دارم و در واقع سرکار اومدن برام شده اوقات فراغت الان مامان جون مهربون از دختر گلم مراقبت میکنه، انشاالله همیشه سالم باشن خداییش بار سنگینی رو از دوشم برداشتن؛ آخه از 4 ماهگی همش حرص خوردم  که چه جوری دخترم رو که خیلی بهم وابسته هست و مدام گریه میکنه تنها بگذارم. فاطمه خانوم شما جوری بودی که من اگه نیم ساعت پیش مامان جون یا عزیزجون تنهات میذاشتم غوغا میکردی! اصلا تا سه ماه اول وقت...
21 اسفند 1393

فاطمه خانوم متولد شد!

سلام به همه دوستان و به دختر گلم فاطمه خانوم که الان دو ماهه ژا گذاشته تو این دنیا و زندگی ما رو دگرگون کرده!! خیلی خوشحالم چون خدا دختر سالم و باهوشی بهمون داده،‌اما تو این دو ماه این قدر فاطمه خانوم گریه کرده که مامان اجازه سر زدن به وبلاگش رو هم نداد!! طبیعیه که خیلی خستم ولی چاره نیست به قول معروف «بچه داری، سر داری!!!» از نمونه باهوشی خانوم اینکه به محض پهن شدن سفره شروع به گریه میکنه به قول هم شهری های ما «پشتیه باباش میکنه!» یعنی طرفداری از باباش میکنه. لحظه لحظه این دو ماه خاطرس که هر چیزشو تونستم میام مینویسم که بعدا دخترم بخونه و ببینه بزرگ کردنش چه ماجراهایی و چه سختیهایی داشته؛ مخصوصا داستان ...
23 مهر 1393