شیرین کارایی های فاطمه خانوم
سلام به همه دوستان نماز روزه ها قبول و عیدتون مبارک و سلام به فاطمه خانوم گل مامان
بعد از مدتها دوباره برگشتم تا از فاطمه جونی دختر گلم بنویسم. علت غیبت طولانی مامان، جدا از تنبلی،شلوغی کار بود که بعد از دو ماهکار نفس گیر بالاخره چند روز پیش با خاله مریم برنامه ممون رو طراحی کردیم و تموم شد.
فاطمه خانوم خیلی این روزا شیرین شده و خیلی هم پرکار و پر درد سر، کارای جدید انجام میده. هشتم تیر که دقیقا 10.5 ماهه شد از حالت سینه خیز شروع کرد به چهار دست و پا حرکت کردن خیلی سر ذوق اومدیم.
دختر گل مامان یه سری کارا رو با گفتن ما انجاممیده انجام میده، مثلا اولین چیزی که یاد گرفت و حتی قبل از سینه خیز رفتن بود این بود که با گفتن پنکهبه پنکه سقفی نگاه میکنه، تیک تاک به ساعت، جلینگ و ویلینگ به آویز دم در، اسفند دونه دونه به اسفند آویزان تو راه رو، بغبغو به کبوترای تو حیاط خونمون. تا میگیم الو دستش یا هرچی تو دستش باشه رو میذاره در گوشش، بگیم موهاتو شونه کن دستش به موهاش میکشه بعد از اینا اشخاص رو هم با بعضی مکان ها میشناسه مثلا میگیم عمو کو نگاه در اتاق عم میکنه، دیگه جدیدا اشخاصرو کم کم داره یاد میگیره باباجی ، مامان جون و ...
فاطمه خانوم در صف نماز عید فطر (94/04/27)، قربونش برم با مامان همکاری کرد موقع شروع نماز خوابش برد
اولین باری که با مامان جون دکی بازی کردی کلی ذوقتو کردیم
دختر گلم عاشق کتابه نمونش عکس بعدیه که به زور رفتی تو جعبه کتابای بابایی که میخواستیم بذاریم تو انباری
بازی دخترم با اسفندای دم در که تا وقتی گریه میکنه باید ببریمش اونجا تا زودتر آروم بشه نبینم اشکتو مامانی